English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4381 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slur U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurred U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurring U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs U لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disregarding U نادیده گرفتن
disregarded U نادیده گرفتن
pass off U نادیده گرفتن
disregard U نادیده گرفتن
disregards U نادیده گرفتن
dissembled U نادیده گرفتن
dissemble U نادیده گرفتن
dissembles U نادیده گرفتن
dissembling U نادیده گرفتن
to let something slip U چیزی را نادیده گرفتن
to turn a blind eye to something U چیزی را نادیده گرفتن
To turn a blind eye to something. To overlook something. U چیزی را نادیده گرفتن
To overlook. To turn a blind eye. U چشم پوشیدن (نادیده گرفتن )
skip U نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skipped U نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
skips U نادیده گرفتن دستوری در بین دستورات
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
skip U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skipped U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
skips U حرکت سریع کاغذ در چاپگر , با نادیده گرفتن پیشبرد طبیعی کاغذ
ill fame U بدنامی
discrediting U بدنامی
discredit U بدنامی
infamously U به بدنامی
disrepute U بدنامی
discredited U بدنامی
black eye U بدنامی
black eyes U بدنامی
discredits U بدنامی
odium U بدنامی
infamy U بدنامی
calumnies U بدنامی
calumny U بدنامی
disreputability U بدنامی
blot U لکه بدنامی
branding U لکه بدنامی
blotting U لکه بدنامی
brands U لکه بدنامی
blots U لکه بدنامی
brand U لکه بدنامی
defamation U بدنامی ورسوایی
notoriety U رسوایی بدنامی
blotted U لکه بدنامی
unpopularity U عدم محبوبیت بدنامی
to put a slur on any one U لکه بدنامی بکسی چسباندن
unseen U نادیده
unobserved U نادیده
ignored U نادیده پنداشتن
ignore U نادیده پنداشتن
overslaugh U نادیده گذشتن
ignores U نادیده پنداشتن
to slip off or away U نادیده رفتن
the invisible U خدای نادیده
towink at U نادیده پنداشتن
scotomization U نادیده گیری
to skips over U نادیده گذستن از
ignoring U نادیده پنداشتن
unheeded U بیاهمیت نادیده بیتفاوت
to pass over U نادیده رد شدن ازپهلو
contralateral neglect U نادیده انگاری دگرسو
ignoring U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
overleap U جستن از روی نادیده گذشتن از
ignore U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
ignored U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
maskable U آنچه نادیده گرفتنی است
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
ignores U نادیده پنداشتن چشم پوشیدن
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
punch-line U لب مطلب
themes U مطلب
punch line U لب مطلب
subjects U مطلب
punch-lines U لب مطلب
label U مطلب
labelled U مطلب
labels U مطلب
afair U مطلب
labeling U مطلب
thought U سر مطلب
criteria U مطلب
thoughts U سر مطلب
subjecting U مطلب
subjected U مطلب
subject U مطلب
topics U مطلب
topic U مطلب
theme U مطلب
pass by U از پهلوی چیزی رد شدن نادیده انگاشتن
matters U مطلب چیز
root of the matter U اصل مطلب
mattering U مطلب چیز
press releases U مطلب مطبوعاتی
gist U مطلب عمده
enjambment U ادامهء مطلب
label prefix U پیشوند مطلب
clipped speech U حذف مطلب
press release U مطلب مطبوعاتی
mattered U مطلب چیز
matter U مطلب چیز
label alignment U هم ترازی مطلب
issued U صدور مطلب
subject matter U مطلب موضوع
subject U مطلب زیرموضوع
principal U مطلب مهم
precis U چکیده مطلب
issue U صدور مطلب
principals U مطلب مهم
subjected U مطلب زیرموضوع
the salient point <idiom> U اصل مطلب
subjecting U مطلب زیرموضوع
issues U صدور مطلب
the point [of the matter] U اصل مطلب
subjects U مطلب زیرموضوع
cliff hanger U مطلب یا داستان جالب
comprehension test U ازمون فهم مطلب
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
cliff-hanger U مطلب یا داستان جالب
lowdown <idiom> U لپ مطلب ،حقیقت موضوع
hugger mugger U تنهایی مطلب محرمانه
round about U دور سر گرداندن مطلب
hit the bull's-eye <idiom> U به اصل مطلب رسیدن
cliff-hangers U مطلب یا داستان جالب
repeating label U برچسب یا مطلب مکرر
The crux of the matter . The quintessence. U جان کلام ( مطلب )
to overleap oneself U از مطلب پرت شدن
that is not the case U مطلب چنین نیست
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
the matter is perplexed U مطلب پیچیده است
under pledge of secrecy U با قول کتمان مطلب
Lets get to the point. U بپردازیم به اصل مطلب
bucket U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
the matter was kept private U مطلب را پوشیده نگاه داشتند
to go into the matter U به این مطلب رسیدگی کردن
overtype mode U حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake U از بهر کوتاه کردن مطلب
item of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
typeover mode U حالت تایپ روی مطلب
contraposition U قلب مطلب بطریق منفی
the matter itself [the situation itself ] [ the thing itself] U این مطلب بخودی خود
the point is U اصل مطلب این است
To wonder from the main topic. U از مطلب اصلی دور افتادن
you must have know this U حتما` این مطلب را شمامیدانستید
circumgyration U دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
point of the agenda U اصل مطلب فهرست برنامه
you must know this U شما باید این مطلب را بدانید
the face remains U مطلب همانست که هست فرق نمیکند
to get down to the nitty-gritty [to get down to brass tacks] <idiom> U فوری به اصل مطلب رسیدن [اصطلاح روزمره]
plate proof U نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
doodad U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
doodads U مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
diction U عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
paragraphist U کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
I wI'll not comment on this issue. U درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
catastasis U بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
May be I can interest you in this issue . U شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
he rode me off on a side issue U نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
attainder U لکهء بدنامی لکهء ننگ
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
remarked U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
rem U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarks U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remarking U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
remark U عبارتی در برنامه BASICکه توسط مفر نادیده گرفته میشود و به برنامه نویس امکان نوشتن یادداشتهای اضافی میدهد
ring shift U جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
end U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ends U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended U حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
palinode U قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
what matters is that ... U اصل مطلب [چیزی که مهم است] این است که ...
learning curve U منحنی که نمودار این مطلب است که باتکرار یک عمل زمان انجام ان عمل کوتاهتر می گردد
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
demarche U بعمل می اورد . به این معنی که فرستاده ویژهای برای مذاکره درباره مطلب مورد نظر و تقدیم مدارک کتبی به ان کشور نزد وزیرامور خارجه ان می فرستد
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
typeover U توانایی یک چاپگر تماسی درضربه زدن بیش از یکبار به کاراکتر و در نتیجه ایجاد اثردرشت و برجستهای از ان روی نسخه چاپی تایپ روی مطلب
shifted U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shift U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
shifts U جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
to catch a fly U بل گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
retreat U پس گرفتن
Recent search history Forum search
1pedal pamping
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1گج
1Is it disregard?
1meaning of taking law
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
1offshoring
2to keep someone up
3معنی کلمه retraction چیست؟
0مطلب درباره ی گیاه تورنسل
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com